احمد شيرزاد، عضو شوراي مركزي حزب مشاركت در تازهترين پست وبلاگ خود، مطلبي را با عنوان "عسل و خربزه " در توصيف حضور همزمان مهدي كروبي و ميرحسين موسوي در عرصه انتخابات رياست جمهوري دهم در جديدترين پست وبلاگ خود منتشر كرده است.
احمد شيرزاد عضو شوراي مركزي حزب مشاركت در اين ياداشت با اشاره به كناره گيري محمد خاتمي از كانديداتوري انتخابات رياست جمهوري دهم آورده است، با رفتن خاتمي بدجوري حالمان گرفته شد، چه حكمتي در كار اين سيد خداست، كسي چه ميداند؟
وي در ادامه مطلب خود نوشته است، تحليل ما اين بود كه احتمال اين رخدادها ناچيز است، علاوه بر اين ميگفتيم اگر چنين برخوردهايي با خاتمي محتمل باشد با ديگران به مراتب محتملتر است و بالاخره ميگفتيم اگر ما موفق شويم جنبش اجتماعي بزرگي را پشت سر خاتمي به راه بيندازيم اولاً هزينه مقابله مستقيم با آن از طرقي نظير رد صلاحيت را بسيار بالا ميبريم و ثانياً در صورت انجام چنين چيزي پتانسيل اجتماعي ذخيره شده پشت سر ما به جا خواهد ماند و براي آينده به كار خواهد آمد.
وي در ادامه با بيان اينكه فكر همه چيز را ميكرديم الا اين كه خاتمي به واسطه آمدن ميرحسين كناره گيري كند نوشته است: از اين راحتتر نميشد قائلهي كانديداتوري مجدد خاتمي براي اصولگراها ختم شود و هنوز هم خيلي از دوستان اصلاح طلب و بچههايي كه به صحنه آمده بودند، شوكه شدهاند و باورشان نميشود چه اتفاقي افتاده است. پيش از اين بعضيها پيش بيني ميكردند كه اجماع همه اصلاح طلبان بر روي يك كانديدا كار آساني نيست و هشدار ميدادند كه برخيها نذر دارند ساز ناساز كوك كنند.
عضو شوراي مركزي حزب مشاركت در ادامه آورده است، اگر قرار بود اصلاح طلبان با يك ائتلاف فراگير بر روي يك كانديداي واحد به عرصه انتخابات رياست جمهوري وارد شوند يا فرض كنيم امروز قرار باشد چنين كاري انجام دهند سه راه بيشتر قابل تصور نيست.
اين فعال سياسي اصلاح طلب در ادامه با اشاره به اين سه راه نوشته است، نخست آن كه فرض كنيم آنها به آن چنان سطحي از توسعه سياسي و حزبي دست يافتهاند كه در يك فرايند چانه زني و داد و ستد سياسي بر روي نامزد يكي از احزاب بزرگ توافق كنند و سايرين نيز به نحو عادلانهاي در قدرت سهيم شوند و اين مسير كه، خودمانيم، فعلا بلا موضوع است تا اطلاع ثانوي.
وي نوشته است، راه ديگر آن است كه اگر شخصيت برجسته و فراحزبي معتبري در اين جناح وجود دارد كه يك سر و گردن از ديگران بالاتر است و در ميان مردم نيز از اعتبار و محبوبيت قاطعي برخوردار است همگي روي او توافق كنند به نظرم كسي ترديد نداشته باشد كه خاتمي چنين ويژگيهايي را داراست، شايد حداكثر، برخي فكر كنند اين ويژگي را ديگراني هم به طور نسبي دارند و بالاخره سومين راه آن است كه كساني بيايند وسط و بگويند: "ما هستيم به هر قيمت، و ديگران هم چارهاي ندارند جز آن كه بيايند پشت سر ما "، انگار قرار است قسمت اصلاح طلبان همين آخري باشد و بس. به نظر ميرسد در شرايط به وجود آمده نيروهاي موجود در بدنه جنبش اصلاح طلبي دو راه بيشتر در پيش نداشته باشند: اولي رفتاري مشابه انتخابات رياست جمهوري قبلي، يعني حمايت از كانديدايي كه تمام عيار با برنامهها و شعارهاي اصلاح طلبان هم آهنگ باشد. اين مسير اگر در ميانه راه با رد صلاحيت يا روشهاي حذفي ديگري مواجه نشود، در انتهاي راه معلوم نيست با تجزيهاي كه در آراء مردم صورت ميگيرد به چه سرنوشتي در شمارش راي ها مواجه شود.
شيرزاد همچنين يكي ديگر از راهحلها را كوتاه آمدن از شعارها و ايده آلهاي اصلاحات حتي از مقدار حداقلي آنها و قرار گرفتن در مسير حمايت از يكي از كانديداهايي كه در شرايط موجود امكان ادامه حضور آنها در عرصه رقابت مي رود دانسته است و در اين مطلب تاكيد كرده است، اين عيناً همان روشي است كه در انتخابات شوراهاي سوم در پيش گرفتيم و نتيجه اندكي گرفتيم و در انتخابات مجلس هشتم نيز به كار برديم و به شكست قطعي به خصوص در شهر تهران رسيديم.
وي نوشته است، امروز هم كه اين چيزها را مينويسم نميدانم تا چند هفته ديگر نظرم به كدام سمت خواهد چربيد و واقعيت تلخ اين است كه اقتدارگرايان با روشهاي لطيف يا خشن ما را از پتانسيلهاي درجه اول خود محروم كردهاند و جامعه ما نيز متأسفانه در شرايطي نيست كه خطوط و برنامههاي سياسي احزاب و جناحها را به درستي و دقت از هم تفكيك كند و به چهره هاي معرفي شده از سوي آن ها به راحتي اعتماد كند، براي اغلب مردم، به خصوص در انتخابات رياست جمهوري، چهره شخصي و كاريزماي جلوهگر شده از سوي كانديداها بيش از موضع گيري احزاب و شخصيت ها مهم است.
عضو شوراي مركزي حزب مشاركت آورده است، آينده نشان خواهد داد محروم شدن ما از چهرهاي مثل خاتمي چه ضربه بزرگي بوده است، مردم ممكن است به چهرههاي درجه اول ما رأي دهند، اما حتي به گفته و توصيه آنها معلوم نيست به شخصيتهاي درجه دوم رضايت دهند.
شايد برخي گمان كنند اين حرفها را نبايد گفت. من اين را قبول ندارم. چرا ميخواهيم خودمان را گول بزنيم؟ شرايط ما با كنار رفتن خاتمي بسيار بد شده است.
وي در ادامه نوشته است، اگر در اين شرايط خطير دل به تغيير و تحولات عجبيب و پيش بيني نشده ببنديم دچار ساده لوحي شدهايم، به نظر من اگر شرايط به همين روال پيش برود كانديداهاي باقي مانده در جبهه اصلاحات حتي به اندازه زماني كه در كنار خاتمي با هم رقابت ميكردند رأي نخواهند آورد و امروز وضع آنها به مراتب بدتر از چند هفته پيش است كه به عنوان رقيب خاتمي در جبهه اصلاحات مطرح بودند.
وي با بيان اينكه كنار رفتن خاتمي در پي اعلام كانديداتوري مير حسين موسوي ضربهاي جبران ناپذير را به چهره مير حسين موسوي وارد كرده است نوشته است، به دشواري ميتوان آن را ترميم كرد و فضاي بسيار سنگيني نسبت به آقاي موسوي در بدنه نيروهاي اصلاح طلب و بخصوص در ميان جوانها پديدار شده است كه كتمان پذير نيست، بسياري حرف دلشان را نميگويند و عقده شان را در دل نگه ميدارند تا مبادا فردا پلها پشت سرشان خراب شده باشد و شرايط در عمل به نفع جناح رقيب رقم بخورد. شيرزاد همچنين نوشته است: من كه بعيد ميدانم آمدن ميرحسين موسوي به صحنه تنها دليل كنارهگيري خاتمي باشد؛ اما درست يا غلط، فعلاً تمام كاسه كوزهها بر سر اين بنده خدا خراب شده و جوان ها از دست رفتن پيروزي قريب الوقوع در يك دوم خرداد فراگير ديگر را از چشم او ميبينند.
عضو شوراي مركزي حزب مشاركت همچنين در ادامه حضور سه كانديدا در جبهه اصلاحات را نه مضر بلكه مفيد دانشته و آورده است، اين حضور، چهرهاي كاملاً تهاجمي و مصمم به اصلاح طلبان داده بود و بحث بر سر كانديداهاي آنها را به ذهنيت غالب مردم تبديل كرده بود و اگر اوضاع به همان روال جلو ميرفت و درصد مشاركت جويان در انتخابات افزايش مييافت.
وي با بيتان اين سوال كه نميدانم خاتمي از چه جيز نگران شد كه يك دفعه و ناگهاني كنار كشيد و همه را شوكه كرد؟ نوشته است: من براي تشخيص او احترام قائلم و با تمام وجود به او اطمينان دارم، اما راستش را بخواهيد استدلالهايي كه در بيانيهاش كرده بود اصلاً به دلم نميچسبد و به نظر من خاتمي قادر است موج بزرگي در حمايت از خويش و جريان اصلاحات به راه اندازد به شرط آن كه خودش به عرصه بيايد، ولي بعيد ميدانم
شيرزاد با بيان اين نكته كه خاتمي به راحتي قادر نيست همين حمايت از خودش را در حمايت از كانديداي ديگري هدايت كند نوشته است،
نميدانم او چه تصويري از آينده در ذهن داشت و از چه چيزي هراس داشت كه زود هنگام پرورنده نامزدياش را در انتخابات رياست جمهوري مختومه كرد، براي من روشن نيست كه او از رقابت دروني جبهه اصلاحات و تجزيه آراء در اين جبهه چه ذهنيتي داشت و از چه ميهراسيد كه خود را كنار كشيد.
عضو شوراي مركزي حزب مشاركت با اشاره به اينكه حرفهاي بسياري در اين زمينه وجود دارد نوشته است، درحال حاضر جز تأسف و افسوس از فرصتي كه از دست رفت و نگراني از آنچه در پيش است چيزي براي ابراز ندارم، به نظر ميرسد، گويا خاتمي از ابتدا، يعني از همان چند ماه پيش، نگران رشد فزاينده مطالبات مردم از دولت احتمالي اصلاح طلبان بود و اين دلواپسي را داشت كه با موج مطالبات مردم قدرت را به دست گيرد و در عمل فاقد امكانات و اختيارات لازم براي پاسخگويي به آنها باشد.
وي آورده است، قضيه خاتمي و مير حسين شده است مثل عسل و خربزه، تك تك شان شيريناند، اما تركيبشان سنگ ميشود سر جگر آدم، آن طور كه عوام ميگويند: شنيدهايد كه كسي ميگفت عسل و خربزه با هم نميسازند و ديگري ميگفت: نه، اتفاقاً خوب هم با هم ميسازند و پدر آدم را در ميآورند و فعلاً كه آن عسل و اين خربزه دست به دست هم دادهاند و روزگار را به ما زقّوم كردهاند!