در روزهای اخیر چرایی افزایش چشمگیر باشگاههای پرورشاندام، استقبال قاطبه جوانان از این رشته ورزشی و از سویی شیوع بیرویه دوپینگ در بین ورزشکاران ذهن مرا به خود مشغول داشت. بنابراین، در پی یافتن پاسخی منطقی و قاطع، با راهنمایی یکی از دوستان ارزشمندم با سید مهدی موسوی، نویسنده کتاب سه جلدی اصول علمی و تخصصی زیبایی اندام و بدنسازی آشنا شدم.
در روزهای اخیر چرایی افزایش چشمگیر باشگاههای پرورشاندام، استقبال قاطبه جوانان از این رشته ورزشی و از سویی شیوع بیرویه دوپینگ در بین ورزشکاران ذهن مرا به خود مشغول داشت. بنابراین، در پی یافتن پاسخی منطقی و قاطع، با راهنمایی یکی از دوستان ارزشمندم با سید مهدی موسوی، نویسنده کتاب سه جلدی اصول علمی و تخصصی زیبایی اندام و بدنسازی آشنا شدم. از 12 سالگی در این رشته فعالیت کرده و بهعلت نبود فدراسیون و نیز فقدان منبع علمی درستی برای روشهای تمرینی در بدنسازی، به تحقیق و پژوهشهای بسیاری پیرامون بدنسازی و زیبایی اندام و نیز علل و واکاوی استفاده از مکملها و دوپینگ در ورزش پرداخته است. پس از انجام هماهنگیهای لازم، در شبی پاییزی بههمراه دوستم، به باشگاه محل تمرینش رفتیم. پیداکردنش در میان آن همه ورزشکار تنومند، کمی طول کشید. به استقبالمان آمد. بسیار خونگرم و صمیمی، با چهرهای آرام و جثهای فراخ و تنومند. ما را بهسمت کافیشاپ باشگاه راهنمایی کرد و گوشهای خلوت را نشان داد. خنکی هوای کافیشاپ، با قهوه اسپرسو که برایمان آوردند به فراموشی سپرده شد و خیلی سریع به سراغ سؤالاتم رفتم و گفتم:
• آقای موسوی اصولاً بدنسازی چیست و کلا ًاز کجا شروع شد تا بدین جا رسید؟
در اینجا دو مقوله داریم. یکی چگونگی ایجاد رشته در جهان و دیگری در ایران. در بعد جهانی، ابتدا رشتههایی داشتیم که از نمایشهای خیابانی شروع شد که در آن به نمایش قدرت بدنی و حرکات آکروباتیک میپرداختند که همراه با نمایش عضلات بدنشان بوده است. از دل این نمایشها کمکم رشتههای ورزشی به نام وزنهبرداری کلاسیک شکل میگیرد که در آن افراد افزون بر بلندکردن وزنهای با هالتر یا بهصورت تکدست به انجام حرکاتی آکروباتیک نظیر راهرفتن روی دستها نیز مبادرت میورزیدند تا آمادگی بدنی خود را نشان دهند و در پایان با یک فیگور به نمایش بدن خود نیز میپرداختند. همچنان که قهوهاش را میخورد گفت: با گذر زمان، وزنهبرداری کلاسیک تقسیم شد به وزنهبرداری کلاسیک، نمایش بدن و حرکات آکروباتیک. این مجموعه اتفاقات حدود سالهای 1870 تا جنگ جهانی اول روی داد و باعث شد رشتهها از هم تفکیک شوند اما در باشگاههای بدنسازی اروپایی و آمریکایی، هنوز هم دارحلقه، خرک و… وجود دارد که ریشه در همین پیشینه تاریخی دارد، همچنین واژة باشگاه به انگلیسی که gym است و مخفف (gymnasium) میباشد، در داشتن این پیشینة تاریخی قابل تأمل است. بین جنگ جهانی اول و دوم، بعضی از افراد بودند که اینها بههمراه سیرکها و گروهها و حتی انفرادی به نقاط مختلف سفر میکردند و فیزیک بدن و توان بدنی خودشان را نشان میدادند که اینها نه در حیطه وزنهبرداری بودند و نه در حیطه آکروباتیک و اینها افرادی بودند که نقطههایی از بدنسازی را شکل دادند. بهطور مثال (یوجین ساندو) که از معروفترین این افراد بود در یک اتاق شیشهای لخت میشد، برای تماشاچیان فیگور میگرفت و سپس نمایش زور و زیبایی بدن را انجام میداده است که باعث تحریک و تهییج افراد میگشته. ژُوت یکی از افرادی بود که در نمایشهای یوجین شرکت میکرد. او با وجود ناتوانی جسمی، به مشکل فلجی خود غلبه میکند و شاگردانی نظیر برادران ویدر(مؤسسین فدراسیون جهانی بدنسازی در سال 1964) داشته است.
در بحث ایران هم اینگونه بوده است که فردی بهنام پادگورنی در سال 1310 ش. از روسیه به ایران آمد و در تبریز در یک باشگاه بهعنوان مربی مشغول بهکار گردید. وی در سال 1318 ش. به هند مسافرت کرد و اولین هالتر وزنهبرداری استاندارد ایران، ره آورد این سفر بود. پادگورنی در همین سال رسماً بهعنوان اولین رئیس فدراسیون وزنهبرداری ایران منصوب گردید و باعث میشود که این ورزش نوین در ایران در قالب همان وزنهبرداری کلاسیک پایهگذاری شود. در ادامه هم مورد استفاده زورخانهها و پهلوانان قرار گرفت تا سال 1324 ش. هیچ مسابقه بدنسازی و یا رقابتی که در آن اندام افراد مورد قضاوت قرار بگیرد، برگزار نشده بود ولی زنده یاد منوچهر مهران اهل مشهد در سال 1322 ش. باشگاه نیرو و راستی را در تهران تأسیس کرد و خود از بنیانگذاران بدنسازی در ایران گردید. وی با کمک همسر خود خانم مُنیرجدلی مجلة ورزشی نیرو و راستی را منتشر میکردند. زنده یاد منوچهر مهران باتوجه به مسئولیتی که داشت، (رئیس اداره مسابقات ورزشی تربیتبدنی ایران در سال 1324 ش.) اولین مسابقات بدنسازی را در خیابان لالهزار در تماشاخانه دهقان رسماً برگزار نمود. در این مسابقات آقای مصطفی گرائیلی که استاد ژیمناستیک بود داوری نمود. این رقابتها در دو رسته: آپولون (زیبایی) و هرکول (حجیم) برگزار گردید که در رسته آپولون رضا مفرح و علی اکبر یمین رو، به ترتیب به مقامهای اول و دوم دست یافتند، علیاکبر ابراهیمی نیز در این رسته جایگاه سوم را از آن خود نمود. در رسته هرکول 24 نفر شرکت کرده بودند که نتایج به قرار ذیل میباشد:
1. سید رسول رئیسی قهرمان اسبق وزنهبرداری جهان
2. علیاکبر مانی از آکروباتبازان قوی
3. زنده یاد محمود نامجو
4. موسی حسنی از بنیانگذاران ورزش نوین در مشهد
5. جعفر سلماسی.
بعدها مسابقاتی دیگر نیز در تهران و شهرستانها برگزار شد تا اینکه در سال 1327 آقای محمود نامجو که از ورزشکاران شاخص آن دوران بود و بیشتر ژیمناستیک و آرباتیک انجام میداد، به اولین المپیک بعد از جنگ جهانی دوم در لندن( 1948) بهعنوان ورزشکار رسته خروس وزن رشته وزنهبرداری معرفی میشود و در آنجا اتفاق بزرگی رخ میدهد و محمود نامجو قهرمان المپیک میشود. در همان موقع آقای اسکار استیت رئیس فدراسیون وزنهبرداری آن زمان، به آقای نامجو پیشنهاد شرکت در مسابقه بهترین بدن را میدهد. این مسابقه که در کنار مسابقات وزنهبرداری انجام میشده است، دارای دو دسته بوده است. یکی هرکول که افراد قدبلند و دارای عضلات حجیم در آن شرکت میکردند و دیگری آپولون که افرادی دارای بدنی ظریف و زیبا بودند شرکت میکردند. محمود نامجو در دسته آپولون قهرمان جهان میشود و تبدیل به اولین ایرانی قهرمان بدنسازی جهان میشود. بعدها محمود نامجو با برگزاری مسابقات بدنسازی باعث رونق و ایجاد رقابت در بین ورزشکاران برای کسب عنوان قهرمانی ایران شد و ناگفته نماند که این ورزش توسط دربار پهلوی نیز مورد حمایت قرار گرفت، چون هم ورزش نوینی بود و هم در آمریکای آن زمان توجه شایانی به آن وجود داشت، بهعنوان زیر مجموعة وزنهبرداری در المپیک بود و بهنوعی نماد تجدد نیز محسوب میشد. این روند تا انقلاب اسلامی پیش رفت و سپس عملاً کنار گذاشته میشود تا اینکه در سال 1371 دوباره رقابتها برگزار شد و ستارگان جدیدی ظهور کردند. از او میپرسم آیا باشگاهها ساختارشان نسبت به قدیم را حفظ کردند یا نه؟ خیلی سریع و با تأکید میگوید: نه؛ باشگاهها کاملاً عوض شدهاند و به شکل مدرن درآمدهاند.
همچنان که گفتگوی ما داشت به گرمی میگرایید، هوا بیشتر و بیشتر سرد میشد و خواهش کردم که مکان مصاحبه را تغییر دهیم. در کمال متانت پذیرفت و با صحبتی کوتاه به دفتر مدیر باشگاه برای ادامه مصاحبه رفتیم. در آنجا ناگهان چشمم به ظروف مکملهای بدنسازی افتاد و هنوز ننشسته بودیم که پرسیدم:
• از دوپینگ و مکملها در بدنسازی و باشگاهها هم میگویید؟
خوب دوپینگ و مکملها هم تاریخچه دارد که اشارهای به آن میکنم. همین آقای یوجین ساندو که گفتم، اولین شرکتی که اسپانسر این شخص میشود، شرکت نسله است. این شرکت پودر کاکائو را با شکر مخلوط میکرده و ساندو به ازای گرفتن مبلغی، در نمایشهای خود اعلام میکرده که این پودر را با شیر قاطی کرده و بخورید تا قدرت و زور شما مثل من زیاد شود. به این ترتیب پودر کاکائو نسله را اولین مکمل دنیا میدانند. بعدها شرکتهای دیگر هم از این شگرد استفاده نمودند و از پهلوانان آن زمان برای تبلیغ محصول خود استفاده کردند و این قضیه اکنون نیز ادامه دارد. توی حرفش میپرم و میگویم:
• تعریف دوپینگ را بگویید؟
با کمی مکث ادامه میدهد، دوپینگ چیزی است که بتواند قابلیتهای فرد را در میانمدت یا درازمدت به سطحی فراتر از سطح وراثتیاش تبدیل کند و ریشه بسیار طولانی دارد که ابتدا از مواد طبیعی شروع شد مثل قهوه و افرادی بودند که در رقابتهای المپ در یونان از قهوه یا عصارههای بنگ و تریاک استفاده میکردند تا قابلیتهای فردیشان را فراتر از حد طبیعی بروز دهند.
• او در جواب این سؤالم که پس فرق مکمل و دوپینگ در چیست؟ آیا فرقی میکند یا اصلاً مکمل تبدیل به دوپینگ میشود یا نه؟
میگوید: ببینید مکمل در تعریف پزشکیاش مادهای است که قابل خوردن است و ارزش غذایی دارد و بنا به ضروریات زندگی یک فرد به رژیم غذایی او افزدوه میشود. مثل زنجبیل برای رفع سردی بدن تجویز میشود. باید بگویم مکمل برای فردی که به باشگاه میرود، ضرورت ندارد! کما اینکه ما میبینیم در اروپا افراد زیادی به باشگاه میروند، ورزش میکنند اما این همه افراد که حرفهای باشند، وجود ندارد. دقیقاً عکس چیزی که در ایران بسیار شایع است. علتش هم این است که استفاده از مکملهای غذایی و بدنسازی دستورالعمل و قانون دارد. این را نیز باید بگویم فردی که ورزش حرفهای میکند، بدون برو برگرد، محکوم است که از ترکیبات نیروزای غیرمجاز استفاده کند. با تعجب فراوان میگویم یعنی همه شخصیتها و قهرمانان بین المللی که میشناسیم از ترکیبات نیروزا استفاده میکنند؟! با قاطعیت میگوید: بله همه افرادی که میشناسیم همه و همه، در هر رشتهای که باشند.
• میگویم: پس چطور وادا تشخیص نمیدهد و کاری نمیکند؟
وقتی در یک المپیک که قریب به 11000 شرکتکننده دارد وادا قدرت این را ندارد که از همه تست خون، ادرار و غیره بگیرد نه از لحاظ زمانی و نه از لحاظ مالی. کاری که وادا انجام میدهد این است که بهصورت رندوم و یا مشکوکشدن به رشته یا رستهای خاص و افرادی که حائز رتبه شدند، تست دوپینگ گرفته میشود و در صورت مثبتبودن، فقط مقامها جابجا میشود. موضوع تا جایی حساس میشود که آقای ساماراش رئیس اسبق وادا پیشنهادی داد مبنی بر اینکه در خلال زمان دو المپیک بهصورت رندوم از ورزشکاران تست دوپینگ گرفته شود. ایشان بر اثر فشارهای بی امان مجبور به استفعا شد. به او اتهام زدند که با این کار به حریم خصوصی ورزشکاران وارد میشوی و این کار تجاوز به حریم خصوصی ورزشکار است.
تا بحث به اینجا رسید، گفتم:
• علت و دلیل رویآوری به مکملها و دوپینگ چیست؟ مگر اجباری برای استفاده از مواد انژریزا وجود دارد؟
دلیلش، دلیل فرهنگی است و با مثال گالیله و کشف چرخش زمین، حرفش را ادامه داد: گالیله زمانی که مورد انتقاد شاگردان و دوستانش قرار گرفت و آنها از نداشتن قهرمان بسیار اندوهناک بودند، گفت: بیچاره ملتی که نیاز به قهرمان دارد. در کشور ما و حتی دنیا، دانشمندان و مفاخر بسیاری هستند، خوارزمی، ابن سینا، پروفسور حسابی و… چرا کسی این بزرگان را الگو قرار نمیدهد و حتی در برخی موارد اسم دانشمندان مطرح خود را به خاطر ندارند. تا به حال فکر کردهاید آیا در دنیا کریستین رونالدو معروفتر است یا دانشمند فیزیکدانی که جایزه نوبل را از آن خود کرده؟ و چرا؟ اینها ریشه در همزادپنداری انسان دارد و غریزه خشم و تهاجمطلبی انسان با ورزش حرفهای و حتی تماشای ورزشهای هیجانی ارضا میشود. تا بهحال از خود پرسیدهاید چرا ورزش کوهنوردی را در تلویزیون نمایش نمیدهند در حالیکه سالمترین ورزش است و چرا همه فوتبال میبینند و آن فوتبالی که بیشتر خشونت و حاشیه دارد را بیشتر نگاه میکنند؟ این به نهاد و غریزه و برتریجویی او بر میگردد. و این مشکلی است که ما را بهسمتی رهنمون میکند که چرا دوپینگ؟؟ چون فردی که ورزش حرفهای را انجام میدهد، بهعنوان الگوی جامعه بهخصوص جوانان مطرح میشود. آن فرد نمیتواند تحمل بکند که شخص دیگری با اختلاف چند ثانیه، چند متر یا چند گرم از او بالاتر باشد. بنابراین، کاری میکند که این کمبود جبران شود و نفر پایینی هم همین کار را میکند. کشورها هم همین کار را میکنند. ابر قدرتها همین کار را میکنند، چون باید نمایش قدرت بدهند.
• پس برخلاف تصور عمومی که رشتههای قدرتی در ورزش دوپینگ میکنند، این موضوع در تمامی رشتهها دیده میشود؟
بله کاملاً درست است و متأسفانه حتی مباحثی غیر از ورزش. بهطور کلی هرجا که پای رقابت در میان باشد، آثاری از دوپینگ را میتوان دید. متأسفانه کارهایی برای دوپینگ میکنند که بسیار خطرناک است. مثلاً در سال 1970 دوچرخهسواران استریکنین(مرگ موش رقیق شده) مصرف میکردند تا بهتر رکاب بزنند. چون این ماده گیرندههای بتا مغز را بلاک میکند و احساس برانگیختکی ایجاد میکند، چیزی مثل کافئین اما در مقیاس بسیار بزرگتر. بعدها مواد و راهکارهای دیگری پیدا کردند مثل دوپینگ خون و یا تزریق هورمون. برای مثال ما هورمونی داریم بهنام اریتروپویتین که از مغز استخوان ترشح میشود و فرم صناعی آن شانزده ساعت پس از مصرف هیچ اثری از خود به جا نمیگذارد و وادا هم متوجه نمیشود. اصلاً ورزشکار نیازی ندارد که نزدیک به مسابقات آن را مصرف کند. این هورمون را ماهها قبل از مسابقات استفاده میکند و حجم اکسیژن گیریاش را بالا میبرد و تست دوپینگ هم منفی است.
• پس این موضوع تبدیل به یک معضل شده و رایج است؟
نه این معضل نیست، یک قضیهای مانند دروغگفتن است که همه میدانند بد است اما تکرار میکنند.
• در ادامه در جواب سؤال شیوع دوپینگ فقط در کشور ما زیاد است یا در تمامی دنیا اینگونه است؟
بلافاصله گفت: ایران بهشت دوپینگیها است. چون شما میتوانید بروید داروخانه و بگویید به من یک جعبه ناندرولون بدهید یا تستوسترون انانتات و… بهراحتی به شما میدهند. درصورتیکه این اگر در اروپا یا آمریکا این مواد را بدون نسخه یا توجیه قانونی داشته باشید، زندانی میشوید.
• یعنی در ایران نهادی برای جلوگیری نداریم؟
ببینید قانونش هست که فروش بدون نسخه پزشک ممنوع. اما باز هم میفروشند. مردم رعایت نمیکنند. نوجوانی یک بدنساز را میبیند و به او میگوید میخواهم مثل تو شوم چکار باید بکنم، او هم به نوجوان میگوید که اصلاً نگران نباش به تو برنامه غذایی میدهم، مکمل میفروشم و نوجوان هم بهراحتی قبول میکند چون میخواهد صاحب بدنی مثل شخصیتهای آرمانیاش بشود.
• از او میپرسم آیا این مکملها و مواد انرژیزا قاچاق هستند یا نه؟
اینگونه پاسخم را میدهد؛ مسأله مکمل و قرص آمینواسید، پودرپروتئین، پودر کربو هیدرات و… که فروخته میشود، یک فلسفه بسیار سادهای دارد. فردی که ورزش میکند، 2 گرم پروتئین به ازای هرکیلو از وزن بدنش نیاز دارد که به ازای ورزش سنگینی که انجام میدهد، میتواند این مقدار را از غذا بهدست بیاورد و در کنارش هم از مکملهای مجاز استفاده کند؛ اما اینکه چرا مکملها به این گستردگی به اصطلاح وارد گود شدهاند، این است: کسی که استروئید آنابولیک مصرف میکند، نیازش از 2 گرم تبدیل میشود به 10 گرم یعنی 5 برابر میشود. یک فرد 100 کیلویی اگر بهطور معمول باید 200 گرم پروتئین در طول روز بهبدن خودش برساند، حالا باید 1000 گرم پروتئین برساند. میدانید یعنی چه؟ هر 100 گرم گوشت 25 گرم پروتئین دارد یعنی باید 5 کیلو گوشت در روز بخورد که امکانش وجود ندارد، پس چارهای بهجز مصرف فراوان مکمل در کنار داروهای غیر مجاز نمیماند. یک حقیقت خیلی مهم وجود دارد و آن هم این است که شرکتهای داروسازی مکمل تولید نمیکنند. علتش هم این است که شرکت داروسازی مادهای که ممکن است خطرناک باشد، سرطانزا باشد یا برای اعصاب مضر باشد و هنوز در مرحله تحقیقات است، هیچگاه تولید نمیکند. مثلاً یک شرکت داروسازی کراتین مونوهیدرات که مورد استفاده عموم است، تولید نمیکند. چون هنوز در مرحله تحقیقاتی است و چون اثرات آن بر روی اعصاب کاملاً مشخص نشده است، پس تولید نمیکند و از طرفی نیاز به پروتئین یک فرد معمولی با غذا مرتفع میشود. پروتئین مورد نیاز یک ورزشکار حرفهای است که با غذا تأمین نمیشود.
در ادامه از علت استقبال جوانان از این ورزش و بهدنبال آن دوپینگ سؤال کردم و او پاسخ داد، بحثی در ایران هست که باید بیشتر جامعهشناسان به آن پاسخ دهند و آن اغراق در بعضی مسائل است مثل عمل زیبایی. چرا در ایران بیشتر از جاهای دیگر است؟ یکی از علتهایش میتواند این باشد که در ایران جامعه دوست دارد که زودتر و از یک میانبُر و با زحمت کم به نتیجه حداکثری برسد. ما در مربیگری بدنسازی داریم که اگر فردی به شما مراجعه میکند و از شما برای چاقی و لاغری و عضلانی و… بهعنوان مربی کمک بخواهد؛ این یک قانون است که 3 سال طول میکشد تا ایرادهای بدن وی گرفته شود. هیچ مربی جرأت نمیکند این حرف را بزند. به طرف میگوید من 1 ماهه، 2 ماهه و.. تو را به هدفت میرسانم. یک پزشک متخصص تغذیه وقتی بخواهد فرد چاق را با استفاده از رژیمهای پزشکی لاغر کند، 1 سال زمان احتیاح دارد ولی یک مربی باشگاهی به فردی که کمک میخواهد 1 ماهه، 2 ماهه یا سه ماهه قول لاغرشدن میدهد. میگوید کاری که دکتر نمیتواند بکند من انجام میدهم. نتیجه اینکه بهطور مثال فرد چاقی که راه میانبُر را انتخاب میکند و با استفاده از قرصهای تیروئیدی، وزنش کاهش پیدا میکند، این روش را که نمیتواند دائماً انجام دهد در نتیجه بعد از چند ماه که به وزن ایدهآل رسید و میخواهد ورزش را ترک کند، متوجه میشود که بسیار عصبیشده یا زود بهم میریزد و وقتی به دکتر مراجعه میکند متوجه میشود که تیروئیدش پرکار شده حالا باید تا آخر عمر از دارو استفاده کند تا این مشکلی که در عرض آن 3 ماه که زیرنظر مربی بوده است و برایش اتفاق افتاده را حل کند. اینگونه اتفاقات بوده است که هیچ نظارتی روی آن صورت نگرفته و کسی هم سؤال نکرده است که چطور این گونه وعدهها به مردم داده میشود. عدم نظارت درست، نوپابودن این ورزش و نیز تب و اقبال عمومی باعث شده که جلوگیری خاصی از این روند صورت نگیرد. موردی که جای تأسف دارد این است که در ایران به تقلید از کشورهای آمریکا و … که بنا به قوانین شدید حاکم بر آنها نمیتوانند از فرآوردههای دارویی انسانی در داروخانه بدون مجوز یا نسخه استفاده کنند و از داروهای حیوانی مثل سگ، گربه و اسب بیشتر استفاده میکنند؛ که به مراتب خطرات بیشتری دارند، در ایران نیز از همان هورمونها استفاده میشود، درصورتیکه در بازار ایران هورمون انسانی به وفور داریم. و این مسأله جای تأسف بیشتری دارد، چرا که فرآوردههای حیوانی هم منطبق با بدن انسان نیستند و هم از نظر استریلیزهبودن دقت نظر مانند داروهای انسانی نیست. یکی از راههای پولدارشدن در ایران این است که فرد از داروخانه هورمون تهیه میکند و در بستهبندی جدید پخش کند و به چند ده برابر قیمت بفروشند که این موضوع بازار سیاه در اروپا هم بسیار شایع است و تبلیغات گستردهای هم در سایت های زرد میکنند. پس بدنسازی در همه رشتههای ورزشی که وجود دارد به همین نحو است؟ بدنسازی مثل اسکلت و چهارچوب کلی، لازمه همه رشتههای ورزشی است. بدنسازی تعریفش مشخص است، بدن شما ساخته میشود برای فعالیت روزانه. اما اتفاقی که در ایران افتاده است این است که این اسکلت را برپا کردهاند و گفتهاند که در همین زندگی میکنیم!
• با تعجب میپرسم آیا در همه باشگاهها داروها و مکملهای غیر مجاز به فروش میرسند یا نه باشگاههایی هم وجود دارند که انجام ندهند؟
میگوید از نظر قانونی نباید فروش داشته باشند اما تقریباً چنین چیزی وجود ندارد. حتی اگر مدیر و مربیان باشگاه اینکار را نکنند باز برخی افراد سودجو هستند که پنهانی این معاملات را انجام میدهند.
• اصلاً برای چه خرید و فروش مکمل در ایران سازماندهی شد؟
چون سود کلان و غیرمتعارفی در بازار سیاه وجود داشت و افرادی این سود را میبردند و داروها و مکملهای غیر مجاز را پخش میکردند لذا قرار این شد که عرضه مکملهای مجاز ساماندهی شود تا سود آن هم متعارف شود و هم قانونی باشد.
در پایان از راهکارها برای رفع این مشکل میپرسم. نفسی عمیق میکشد و جوابی که میشنوم این است:
ببینید این مثل یک بهمن است که یک روز تمام میشود. ممکن است ببینیم که بهمن میآید و راهکار بیندیشیم و ممکن است که بگوییم بیخیال، بگذارید بیاید. هرکسی زنده بود خوش به حالش و هرکسی هم که از بین رفت، مهم نیست. در واقع ما نمیتوانیم کاری بکنیم! وقتی که تا خرخره در این موضوع غرق هستند و منافع در بین است چطور میشود جلویش را گرفت؟ وقتی که بسیاری از ورزشکاران بهظاهر حرفهای مثل معتادینی هستند که به درجه ساقیگری هم رسیدهاند و چندین نفر دیگر را هم زیرمجموعه دارند، پس چطور میخواهید جلویش را بگیرید؟ متأسفانه در بین جوانان ما دو مشکل وجود دارد: اول اینکه این جسمی که دارند راضیشان نمیکند و دوم اینکه کسی را که الگوی خود قرار میدهند تا بدان برسند، الگوی درست و قابل قبولی نیست. هم راه و هم انتخاب الگو مشکل دارد و همه اینا باهم دست به دست هم میدهد تا خود را در باشگاهی بهدست مربی بیسوادی بسپارد که کورکورانه هر چیزی را به خورد بدن خود دهد و در این بین افرادی هستند که درآمد هنگفتی نصیبشان میشود. وظیفه ما اطلاعرسانی درست است. وظیفه رسانهها این است که با افرادی مصاحبه نکنند که خود در این بازار سیاه دست دارند. با افراد آگاه و محقق مصاحبه کنند و اطلاعرسانی کنند. دقیقاً اقداماتی مشابه آگاهیرسانی پیرامون مضرات سیگار.
منبع:طنین قاینات