کد خبر: ۲۳۹
تاریخ انتشار: ۳۰ بهمن ۱۳۸۷ - ۱۸:۵۷

من خجالت كشيدم، چون ديدم همكارم و كسي كه براي من الگوي نظم و انضباط بوده است حرف من را قبول ندارد پس چرا بايد من هميار او باشم.

يك نوجوان هميار پليس در بيرجند با نوشتن نامه‌اي رنجش خود را از رفتار يك پليس راهنمايي و رانندگي به فرمانده انتظامي شهرش در ميان گذاشت.

به گزارش فارس از بيرجند، متن نامه اين هميار پليس كه خطاب به فرمانده پليس نوشته شده، عصر امروز به خبرگزاري فارس ارسال شد.

«فرمانده محترم پليس

سلام؛
من يك هميار پليسم كه در سال پيش با يك كارت شناسايي كه خانم مدير به من داد، همكار شما شدم. البته مثل شما و آقاي پليسي كه ديروز با ما برخورد كرد، هيچ وقت لباس پليس نپوشيدم، اما مثل شما و آن آقاي پليس يك دسته قبض جريمه دارم و با همان دسته قبض چند بار جريمه كردم، اما از ديروز آن كارت و دسته قبض را كنار گذاشته‌ام و ديگر نه هميار پليسم و نه همكار شما، چون فهميدم همه اينها الكي است. اگر الكي نبود، چرا آن آقاي پليس حرف من را باور نكرد.

بگذاريد ماجرا را برايتان تعريف كنم: ديروز من و مامان و بابا و دخترعمه‌ام كه او هم هميار پليس است از در خانه‌اي در سجادشهر حركت كرديم. بابا مثل هميشه بسم‌الله گفت و كمربندش را بست. هنوز 10 قدم جلوتر نيامده بوديم كه آقاي پليس ما را نگه داشت و شروع كرد به نوشتن در همان دسته قبض جريمه و بابام پرسيد: تخلفم چي بود؟ آقاي پليس گفت: كمربندتون رو نبستيد. بابام گفت: نه! من هميشه كمربندم را اول مي‌بندم. ولي آقاي پليس همان طور نوشت و حتي نگذاشت حرف بابا تمام شود.

بابا دوباره حرفش را تكرار كرد و گفت دخترم هميار پليس است، از او بپرسيد، اما آقاي پليس به حرف من گوش نكرد. حرف مامان و دختر عمه‌ام را هم قبول نكرد. من چند بار گفتم: بابا كمربند داشت ولي فايده‌اي نداشت.

من خجالت كشيدم، چون ديدم همكارم و كسي كه براي من الگوي نظم و انضباط بوده است حرف من را قبول ندارد پس چرا بايد من هميار او باشم.

بابا قبض جريمه را گرفت و گذاشت توي جيبش. من همان موقع تصميم گرفتم دسته قبضم را برگردانم. آخر باباي من كه دروغگو نيست و اين توهين بزرگي به من و همه همياران پليس بود.

حالا هر كس بگويد پليس الكي مرا جريمه كرد، از شما دفاع نخواهم كرد و نخواهم گفت پليس فقط حرف قانون را مي‌زند، چون آقاي پليس ديروز فقط حرف خودش را قبول داشت و حتي حاضر نشد حرف ما را گوش كند.

بابا از ديروز مي‌خواهد جلوي استعفاي مرا بگيرد ولي من ديگر تصميم خودم را گرفته‌ام.

با همه احترامي كه براي پليس‌هاي خوب قائلم از ديروز ديگر من هميار پليس نيستم و امروز آن كارت شناسايي و دسته قبض را براي خانم مدير مي‌فرستم و اميدوارم كه ديگر هرگز شاهد چنين صحنه‌اي براي فرو ريختن اعتمادم به پليس نباشم. خداحافظ

زينب جعفرپور مقدم ـ كلاس پنجم ـ دبستان شاهد دختران بيرجند»
ارسال نظرات
نام:
ایمیل:
* نظر:
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۶
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۰:۲۳ - ۱۳۸۷/۱۱/۳۰
0
0
دختر عزیزم زینب خانم !
از اینکه همت کردی و این نامه نگاری را کردی و بزرگترین وظیفه شرعی خود یعنی امر به معروف و نهی از منکر را به بهترین وجه انجام دادی به حال تو غبطه می خورم ، اگر همه مسئولین و مردم مثل تو نسبت به اشتباهات دیگران احساس وظیفه میکردند راههای پیشرفت و تعالی را در مدت بسیار کوتاه می پیمودیم.
از صمیم قلب به تو و خانواده ات به خاطر اینهمه خوبی تبریک میگویم.
همکار تو در کنترل نامحسوس
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۹:۲۸ - ۱۳۸۷/۱۲/۰۳
0
0
جوابي چرندتر از اين نداشتيد كه از قول همكار موهوم به اين نوجوان بدهيد؟
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۰:۵۶ - ۱۳۸۷/۱۲/۰۳
0
0
زینب جان نباید صحنه را به این زودی خالی می کردی ...
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۲:۰۰ - ۱۳۸۷/۱۲/۰۳
0
0
من که نمیدانم آن جواب همکار کنترل نامحسوس چه ایرادی دارد که اینگونه آنرا
" چرند " خوانده است، ولی از این ادبیات معلوم میشود ایشان ... ،چون این ادبیات از همان اخلاق بر میآید....
ناشناس
INDIA
۲۰:۴۷ - ۱۳۸۷/۱۲/۰۴
0
0
کار از این قشنگ تر ونامه با محتوای عالی تهیه شده بارک الله بر شما و خانواده تان ...
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۰۱:۴۱ - ۱۳۸۸/۰۱/۰۶
0
0
زينب جان اميدوارم نامه ات تلنگري باشد براي كليه پليسهاي اين مرز وبوم كه تلنگري در رفتار وكردارشان بيندازند